سینامنش

از امروز ....

تصمیم گرفتم قبل از ورود تو خاطراتم را بگذارم. راستش در این لحظه خیلی با ورود تو موافق نیستم. چون دوست دارم، ابوعلی سینا تحویل جامعه بدم.... هر وقت شرایط فراهم شد خودم خبرت می کنم. راستی مامان جون قصد داره بیاد نزدیک ما... دعا کن استعلام زودتر بیاد و معامله تموم بشه. اون وقت اگه بشه تو را پیش اونا میزارم. خیالم راحت تره. نزدیک خونشون هم پارکه. امروز خییییییلی خستم.  راستش دیروز صبح از سقف خونه شروع کرد آب اومدن. انگار شیلنگ آب از سقف آویزنه. لوله آب طبقه بالایی ترکیده بود. تا ظهر طول کشید خلاصه شوشو مساله را حل کرد. بعدش آزمون داشتم. ساعت 4 تا 6 ... دانشکده فنی جنوب.  شب هم خونه مادرشوهر دعوت بودیم. خاله زهرا و خاله زه...
11 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سینامنش می باشد