عید فطر 93

این روزا تعطیلات خوبی بود که فرصت استراحت به من و بابایی داد. تعطیلات، مهمون دایی احمد در لواسان بوودیم. امیر حسام و محمد تا جایی که می تونستن خاک بازی و آب بازی کردن.محمد شلنگ آب را گرفت به سمت امیرحسام... عزیزم امیرحسام میگفت مگه من گُلم که به من آب میدی. اینم عکسای اون 2 تا شیطون ...

خاله محبوبه با پیاده روی تا آبشار رکورد شکست. واسه همین 8 مرداد 93 "روز آشتی محبوبه و طبیعت" نامگذاری شد. آنقدر که این چند روزه استخون درد داره. ظاهرا خیلی بهش فشار اومده.

 مائده و محسن امسال به سن تکلیف رسیدن و روزه هاشون را کامل گرفته بودند.  موقع صخره نوردی و رفتن به آبشار  مائده به من می گفت خاله دست مرا بگیر بیا بالا. با اینکه 10 سالش بود دستانی قوی و محکمی داشت. پا به پای باباش راه می رفت. از تربیت محسن و مائده خوشم اومد.

امیدوارم تو هم مثل مائده  و محسن بچه متدین و محکمی بشی.

مثل امیر حسام زبون نرم و مثل محمد نترس باشی.

مثل خاله محبوبه با طبیعت آشتی باشی.

قبل از مهمونی بهت فکر میکردم. خصوصا که مامان فاطی هم اومده نزدیک/. ولی با گریه های ریحانه، و مشورت با ابطحی، فهمیدیم نباید عجله کرد. منتظریم قسطامون کم بشه. بابایی میگه بزرگترین سوال زندگیت را جواب بده: «هستی کجاست؟؟؟؟»

این روزا دولت داره با فرهنگ  «فرزند کمتر ، زندگی بهتر» مبارزه می کنه و مردم را تشویق به داشتن نی نی می کنه. اگه مرخصی زایمان بشه 7 سال با حقوق، من حاضرم تو را بیارم. به هیچ مهدی اعتماد ندارم خصوصا با  کلیپ کودک آزاری، در اردبیل که وحشیانه غذا به خورد بچه میداد.

به امید روزی که سیاستهای تشویقی و حمایتی گسترش پیدا کنه. نه اینکه یک مشت گدا گشنه و بیسواد زیاد بشه.

بابایی عقیده داره : «بچه دار شدن مهم نیست. مهم اینه که پرفسور حسابی تحویل جامعه بدی ، وگرنه بچه زاییدن هنر نیست. خودمون آب کم داریم. هوا کم داریم. آسمون کم داریم.» ..... عقیده بسیار درستی است.من که قبول دارم.