علوسی علوسی
سلام مامان جون
علوسی علوسی
دایی علی روز 5 شنبه 27 فروردین 94 با آیدا جون ازدواج کردند. ایشالله خوشبخت بشن. خیلی براشون آرزوی خوشبختی دارم.
بابایی خیلی دلش برات تنگ شده. میگه اگه هستی بود باهاش بازی میکردم. اگه هستی بود پیش من میخوابید و ... خلاصه منو دیووووووونه کرده. یه بار سه قلو دید تو خیابون میگفت خیلی حال میده. از هرکدوم خسته شدی میری با اون یکی بازی میکنی!!!
همش میگه خونمون رابزرگ کنیم. تا جا واسه اومدن تو باشه. ولی خیلی درگیر درسا و کار هستم. وقت نمیکنم دنبال خونه باشم.
عزیزم با یه کلاس خوب هم آشنا شدم که در مورد تربیت فرزند دوره گذاشته بود. خیلی خوشحالم که شرکت کردم. موسسه ماد بود. جردن. نبش آناهیتا... نکته ای خوبی برای تربیت بچه ها میگفت. اگه بیایی مطمین هستم بکار میگیرم.
نمیدونم چرا هیچ احساااااسی بهت ندارم. از اینکه دیگران داشتن تو را توصیه میکنند ناراحت میشم. آخه به دیگران چه ربطی داره؟؟ البته منم جواب همشون را میدم.